فریاد خاموش
فریادی که با تمام جوهر قلممان روی کاغذ می پراکنیم
به دستان لرزان و سرخش نگاه می کنم.می گویم:سردته؟بتاین که مشخص است دارد یخ می زند گفت:در کنار تو که هستم،بزرگ ترین کوه یخ دنیا هم آب می شود.دستانش به حالت عادی و معمولی بازگشت.در چشمان آبی رنگش نگاه کردم.شاد بود.صورتش لبخند می زد.زیر لب گفتم:منم همین طور.داشتم به این فکر می کردمکه الان تمام کوه های یخی جهان دارند آب می شوند
نظرات شما عزیزان:
سلام دوست عزیز خیلی با وبلاگت حال کردم از نظر من تو بهترین وبلاگ داری دوست دارم هر روز بهت سر بزنم پس باید باهم تبادل لینک کنیم
راستی اگه همینجوری آپ کنی با حال تر میشی
راستی اگه همینجوری آپ کنی با حال تر میشی
نوشته شده در دو شنبه 6 خرداد 1392برچسب:, ساعت
18:50 توسط خیال| يک نظر |
Design By : Night Melody |